گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Monday, December 1, 2014

بانو عالمتاج قائم مقامی2//////////////////////////////

بانو عالمتاج قائم مقامی در جسارت فکر و اندیشه پیش کسوت" فروغ فرخزاد" و" سیمین بهبهانی" است ؛یک قرن پیش از این دو نفر می‌زیسته و 22 سال پیش از "پروین اعتصامی "چشم به جهان گشوده بود اما دریغا! بسیار کم معرفی شده و شعرش را در محافل می خوانند. آزاده زنی که در دورانی از زمان و مکانی از جهان به دنیا آمد که دانش و آزادگی برای زن حاصلی جز رنج نمی‌آورد، و او جان هوشیاری داشت که سر تسلیم به زمانه خود را نداشت.رنجهای بیشماری داشت که شنیدن و تحملش برای من امروزی کاری بس دشوار است.در بیچارگیهایش شعر تنها مأمن او شده بود اما محيط او شاعر بودن يك زن را قبول نمي‌كرد و شايد به همين دليل او ديوان اشعارش را سوزاند.آنچه از اشعار او باقي مانده ورق‌هاي پراكنده‌اي بود كه پس از مرگ او فرزندش-استاد پژمان بختیاری- در لابه لاي كتاب‌ها و يادداشت‌هاي او به تدريج يافته و گردآورده است. همين ديوان كوچك نهصد و هفده بيتي جمله‌ي فرزندش را درباره‌ي او تصديق مي‌كند كه: «ژاله شاعر درون خود و رنج‌ها و ناكامي‌هاي خود بود.» و به همين سبب است كه شعرش از اصالت و صداقتي خاص بهره ور است و در احوال دروني خويش و آن‌چه احساس كرده قدرت به خرج داده و خوب از عهده برآمده است. يكي از ويژگي‌هاي شعر "استاد ژاله قائم مقامی" لحن بيان زنانه ی اوست كه آب و رنگ و لطافتي خاص به آن بخشيده است. محور اشعارش گاه سفره عقد، فرزند به دنيا نيامده خويش، نكوهش شوهر ، احوال زن بيوه، انتقاد بر جهل و عقب ماندگي زنان و تحليل موجبات آن، تكيه بر اين كه در نظر مردم قيد عفت، قيد سنت و عرف فقط براي زن است نه براي مرد(!وااسفا!!)بوده است: 

نور چشما! دخترا! آينده اندر دست توست/ قدر نعمت را بدان اي گوهر يكتاي من 
پاكدامان باش و ز آزادي به جز عزت مخواه/ راه تاريكان مرو،اي زهره زهراي من 

صراحت او در بيان احوال و روحيات و نيازهاي روحي و سليقه‌ي زن چشم‌گير است و در زمان او كم نظير. اما اين صراحت، گستاخانه نيست بلكه در همه جا تكيه‌ي او بر لزوم پاكدامني و تقواي اخلاقي او است. او وقتی با فرزندي كه در شكم دارد ، مي‌گويد بهتر آن است كه پاي به جهان ننهد و در تيره روزي مادر شريك نشود، به يادمان مي‌آيد كه ده‌ها سال پيش از آن كه اوريانا فالاچي كتاب خود را به نام «به كودكي كه هرگز زاده نشد» بنويسد،بانويي شاعر از اين سرزمين نظير اين گونه عواطف و احساسات را داشته و در شعري در كمال ايجاز بيان كرده است. ديوان شعر"بانو ژاله "شامل قصيده ، قطعه و غزلياتي است كه به سبك خراساني گرايش دارند اما تازگي مضمون و صور خيال و نيز زيبايي بافت سخن و واژه‌ها و تركيب‌هاي موزونش، طراوت و جلايي خاص به شعر او بخشيده است. شعرش به شيوه سنتي است با روح و حال و كيفيتي نو و ويژه خويش. "آينه "در اشعار او بسيار به چشم مي‌خورد: 

شمع سفره عقد هم سوزان و گريان بود ليك/ او ز سر مي‌سوخت من سر تا به پا اي آينه 

با توجه به اين تفاسير تأمل در شعر او ما را نه فقط با يكي از شاعران بلند طبع زبان فارسي بلكه با انساني حساس و رنجديده آشنا مي‌كند كه با شعر خود از دريچه‌ي جان هزاران زن سخن گفته است: 

چه مي‌شد آخر اي مادر اگر شوهر نمي‌كردم /گرفتار بلا خود را چه مي‌شد گر نمي‌كردم 

گر از بدبختيم افسانه خواندي داستان گويي / به بدبختي قسم كان قصه را باور نمي‌كردم 

مگر بار گران بوديم و مشت استخوان ما / پدر را پشت خم مي‌كرد اگر شوهر نمي‌كردم 

بر آن گسترده خوان گويي چه بودم؟ گربه‌اي كوچك / كه غير از لقمه‌اي نان خواهشي ديگر نمي‌كردم 

زر و زيور فراوان بود و زير منتم اما / من مسكين تمناي زر و زيور نمي‌كردم 

گرم چون خوش‌قدم مطبخ‌نشين مي‌ساختي بي‌شك / چو او مي‌كردم ار خدمت از او بهتر نمي‌كردم 
//////////////// /////////////////////////////// 

--

---
‏این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «دوستان راديو گلها» در Google Group ثبت‌نام شده‌اید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به friends-of-radio-golha+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه‌های بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.

No comments:

آرشیو مطالب